سید جمالالدین اسدآبادی اعتقاد داشت، علما سه وظیفه بر عهده دارند نخست: تنفیذ؛ و باید رئیس دولت در پیشگاه علما سوگند یاد کند دوم: نظارت؛ یعنی رئیس دولت نباید کاری بدون اجازه علمای پرهیزگار انجام بدهد و سوم: خلع؛ یعنی هرگاه رئیس دولت از وظایف خود دور گردد و به استبداد و سلطه فردی بپردازد، وظیفه حاکم دینی است که او را خلع نماید.
یکی از شخصیتهایی که در جهان اسلام و حتی در جهان معاصر تأثیرگذار و حرکت آفرین بوده است مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی است همه میدانند که در دو قرن اخیر جریان فکری و حرکتی در جهان اسلام به وجود آمد و البته این حرکت؛ بیشتر یک حرکت فکری بود تا سیاسی؛ البته شاید این جریانهای سیاسی، امروزه هرچند با فاصله زیاد در جهان عرب از جمله در مصر و تونس آغاز شده است، در هر صورت همه نویسندگان و محققان اعم از شیعه و سنی اتفاق دارند که آغاز گر جریان نواندیشی؛ اصلاح گری و احیاگری در تفکر دینی، مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی است.
آنچه در پی میخوانید گفتوگوی سرویس علمی فرهنگی مرکز خبر حوزه، با حجت الاسلام محمد صفر جبرائیلی از اساتید پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که به مناسبت سالروز درگذشت سید جمال الدین اسدآبادی تقدیم میشود.
* لطفاً به عنوان اولین سؤال در خصوص زادگاه و ابهامات پیرامون شخصیت سید جماالدین اسدآبادی توضیح دهید؟
کتابهای زیادی درباره سیدجمالالدی اسدآبادی نوشته شده است، هم غربیان و هم مسلمانان کتاب های بسیاری نوشته اند و علی رغم این مطلب، هنوز ابهاماتی درباره سید جمال الدین اسد آبادی به گوش میخورد و به نظر میآید از جمله ابهاماتی که درباره سید مطرح میشود، ابهام در مذهب او است که آیا سید شیعه است یا سنی ؟ابهام دیگری که درباره سید هست ابهام در زادگاه اوست که آیا ایرانی است یا افغانی؛ ابهام دیگری که در زندگی اوست ابهام در عرصههای فکری او خصوصاً در عرصه مسائل سیاسی است، این سه ابهام در زندگی سید به چشم میخورد تحقیقات اخیر تا حدودی بعضی از این ابهامات را مرتفع کرده است و امروز شاید به راحتی و حتی بهتر از گذشته بشود مذهب سید را تشخیص داد؛ ملیت سید را معلوم کرد و احیاناً ابهامات در دیدگاههای فکری او را بر طرف نمود آنچه که هست این که مرحوم سید در سال 1254 ه ق در ایران، قریه اسد آباد همدان متولد شد و در 1314 ه ق در ترکیه عثمانی از دنیا رفت، البته به جهاتی افغانستان تلاش کرد، جنازه سید را بعد از مدتها دفن در قبرستانی در استانبول به افغانستان منتقل کند و اکنون جنازه سید در افغانستان در دانشگاه کابل دفن است و در آنجا قبری و نمادی هم بر قبر او ساختهاند.
ملیت و مذهب سید چه بود و چرا سید تلاش میکرد، آن را مخفی نگه دارد؟
قرائن زیادی نشان میدهد که سید شیعه مذهب بود؛ وقتی قرائنی داشته باشیم که او ایرانی است، قرائن تشیع او هم راحتتر ارائه میشود در سالهای اخیر در افغانستان تحقیقات زیادی راجع به سید انجام دادهاند و محققین افغانستان بی میل نیستند که او را افغانی بدانند، هر چند بسیاری از محققین بنام افغانستان ملیت ایرانی او را قبول کردهاند بعضیها گفتهاند، سید ایرانی الاصل است پدرش به جهاتی به افغانستان منتقل شد و بعضیها بر عکس میگویند؛ سید افغانی الاصل است که پدرش به جهاتی از افغانستان به ایران و همدان منتقل شده است و به هر حال بعضی از اهل تحقیق افغانستان، به ایرانی بودن سید معترف هستند .
در هر صورت من نمیخواهم در این مطالب متوقف شوم با اینکه در کتابی که نگاشتهام، دلایل بسیاری دارم که او ایرانی و شیعه است؛ این جمله را هم بگویم که سید تعمد دارد مذهب و ملیتش مخفی باشد و دلیل آن هم این است واقعاً فرا منطقهای است؛ سید را نمیشود محدود به منطقه خاصی کرد، درد دغدغه سید، اسلام است آن موقع که غرب پیشرفت کرده بود و متأسفانه کشورها و ملل اسلامی در انحطاط به سر میبردند، دغدغه جدی سید جمال الدین حرکتی است در قالب اسلام، سید اصرار دارد که مذهبش معلوم نباشد، لذا میبینیم سید پوششهای مختلفی دارد و در هر کشوری به یک پوشش است؛ امضاهای مختلفی دارد، مانند جمال الدین الحسینی؛ جمال الدین الا فغانی؛ جمال الدین، خود سید عنایت داشته که ملیت و مذهبش مخفی باشد، تا بتواند هر جا که هست کار کند و لذا بیشترین تأثیر گذاری سید در مصر بوده است، چون حدود هشت سال در مصر مشغول درس و بحث و تربیت شاگرد و نیرو بود مدتی در افغانستان، سالها در انگلستان، روسیه، فرانسه، عثمانی و در ایران و نجف هم بوده است، لذا سید تعمد داشته که ملیت و مذهبش مشخص نباشد ضمن اینکه همان طوری که میدانید، سید ازدواج نکرد و همسری و فرزندی نداشت تا از زن و فرزند او مطالبی درباره او ابراز بشود، او شیعه یا ایرانی بوده است و خود تعمد داشته ازدواج نکند، معتقد، باید تمام وجودش؛ فکرش و توانش برای احیای تفکر اسلامی و پیشرفت ملل اسلامی صرف شود، نمونههای بسیاری هست که پیشنهادهای ازدواج به سید داده شده است، حتی سلطان عثمانی همسرانی برای سید فرستاد، اما سید هیچگاه زیر بار ازدواج نرفت و تشکیل خانواده نداد.
آیا این مسأله برای او نقص نیست؟
باید به آن هدف بزرگ سید توجه داشته باشیم، چرا که سلطان عثمانی خیلی دوست داشت که همسری برای سید قرار بدهد و او را مقید کند و خیلی تلاش کردند و حتی یکی از دوستانش که پزشک هم بود، از سید پرسید؛ چرا ازدواج نمیکنی ؟چرا این دخترها و خانمهایی که سلطان برای تو میفرستد، ندیده بر میگردانی ؟ ولی پولهایی که میفرستد را قبول میکنی ؟
سید میگوید: زن و خانواده، لازمهاش رعایت عدالت و تدبیر منزل است و من به این امور نمیرسم؛ پزشک به سید گفت : به بهانه عدم رعایت که نمیشود از این طبیعت خدا دادی صرف نظر کرد؛ سید جواب زیباتری به او داد و گفت : طبیعت انسان دست خود انسان است و انسان میتواند طبیعت خودش را تربیت کند، من از این جمله سید استفاده میکنم که سید به خاطر آن اهداف بلندی که داشت اصلاً هیچ موقع تن به ازدواج نداد، او تعبیری دارد که اگر چشم من در راه خدمت اسلام نباشد کور باشد؛ دست من اگر در خدمت اسلام نباشد شَل باشد و.... در کل، سید، دغدغهاش مبارزه با انحطاط و عقب گرد جامعه اسلامی و پیشرفت و تعالی تفکر در بین جامعه مسلمین بوده است .
هویت مذهبی سید جمالالدین دقیقاً چه بود؟
مرحوم سید هویت شیعی دارد و این برای من مهم است و من اصراری ندارم که سید ایرانی است یا افغانی ؟ آنچه مهم است این که تفکر سید برگرفته از تفکر شیعه میباشد، سید تحصیل کرده حوزه نجف و شاگرد مرحوم شیخ انصاری است؛ شاگرد مرحوم حسین قلی همدانی است و این قرائن مخصوص الآن نیست؛ بلکه در همان زمان سید این قرائن بودند، از جمله کتابی داریم به نام «خاطرات سیاح محلاتی» که این کتاب مربوط به زمان قاجار است در کتاب وی قرائن تشیع سید فراوان است.
چرا سیدجمالالدین خارج از ایران را برای نشر افکار خود انتخاب کرد؟
سید به خاطر دغدغهای که دارد، بیشتر حرفهایش را در بیرون از مرزهای ایران زده است مهمترین آنها مصر، هند و فرانسه است، سید حدود هشت سال در مصر بوده است و به هند نیز رفت و آمد داشته است، کتاب محکمی به نام «رساله نیچر یا رد مادیگری» را در هند نوشته است و در فرانسه نیز مجله وزین «عروة الوثقی» را نوشت؛ درزمان خودش آتش به پا کرده بود، آنقدر مهم بوده است که دست به دست میچرخیده است و استنساخ میشده، برای اینکه اهمیت «عروة » برای ما معلوم شود و تا حدودی به بزرگی کار سید در مجله عروة الوثقی پی ببریم، به این واقعه اشاره میکنم، متفکری به نام مرحوم سید محمد رشید رضا، همان نویسنده تفسیر المنار و شاگرد محمد عبده، مرید سید جمال است، رشید رضا در اول تفسیر المنار میگوید؛ من در طرابلس - لبنان فعلی - درس میخواندم و روحیه زهد و انزوا داشتم و خیلی متأثر از احیا علوم الدین غزالی بودم؛ او میگوید در بین کتابهای پدرم جزوهای دیدم و آن را خواندم و آتش به جانم افتاد و آن جزوه، مجله عروة الوثقی بود، به گونهای که دیگر نتوانستم در لبنان بمانم، عزمم را جزم کردم و به مصر رفتم، البته وقتی به مصر رفتم سید تبعید شده بود و دیگر در مصر نبود لذا، او هیچ گاه سید را ندید و شاگرد محمد عبده شد، عرض من این است که سید، تفکر شیعی دارد رشد و نموش در مملکت شیعی است، تحصیلاتش از قزوین شروع شد و به تهران هم رفت و مقداری در آنجا به تحصیل پرداخت، مدرسه تهران در زمان «سید» مدرسه مهمی بوده است و شخصیتهای بزرگی در آنجا بودهاند و بعد هم به نجف رفت و چند سالی هم در نجف درس خواندند و از آنجا هم به مصر و هند و افغانستان و بعد هم کشورهای دیگر دنیا رفتند، او بزرگترین کشورهای آن زمان را دیده است به آنها مسافرت کرده است و ظاهراً به آمریکا هم بنا بود برود که نتوانست، اما روسیه، فرانسه و آلمان و انگلستان از کشورهای اروپایی و مصر و عثمانی و عراق و ایران و هند نیز کشورهای اسلامی رفته است که با آنها زندگی کرده و حشر و نشر داشته است .
مهمترین ابعاد فکری، اقدامات و کارهای سید در راستای تعالی تفکر اسلامی را توضیح دهید؟
سید چون شیعه است و چون در قزوین و تهران درس خوانده است، فلسفه هم بلد بود، شکی هم در این نیست که در مصر تدریس فلسفه هم داشته است، کتابهای ابن سینا را تدریس کرده است و متکلم هم میباشد؛ ما نمیخواهیم بگوییم سید متکلمی در کنار شیخ مفید و سید مرتضی و... است، بلکه معتقدم به خاطر نبوغ و استعداد و تواناییهای که در سید بوده است، در این مسائل وارد بوده سید تفکری دارد که آن تفکر مبتنی بر اصولی خاص است.
می توانید به این اصول فکری سید اشاره کنید؟
بله اصل اول، تفسیر عقلانی از تعالیم و آموزههای اسلام است.
از مهمترین اصول سید تفسیر عقلانی از تعالیم و آموزههای اسلام است، ما میدانیم که در قرن 18 و 19 میلادی برابر با 13 و 14 قمری، بحثی مطرح بوده که اسلام دین عقب ماندهای است و کاری به علم و عقل ندارد، لذا سیدجمالالدین نهضتی را شروع کرد که توسط عبده در مصر ادامه پیدا کرد و در ایران هم توسط علامه طباطبایی و استاد مطهری گل کرد و آن عبارت بود از، تفسیر کار کرد گرایانه از آموزههای اسلام.
تفسیر کارکرد گرایانه یعنی چه؟
یعنی اسلام تنها برای خانه و فرد و آخرت نیست، بلکه مربوط به این دنیا نیز هست و سید هم سعی داشت تا بفهماند که اگر اسلام آموزهای را گفته است، کار کرد آن در کجا معلوم میشود.
سید اصرار دارد اسلام خودش میتواند مسلمانان را رهبری کند و نیازمندیهای آنها را تأمین کند و به پیشرفت جامعه مسلمین کمک کند، چون در آن ایام، غرب میگفت، اسلام نمیتواند کاری انجام دهد، ما باید بیاییم و کشورهای اسلامی را آباد کنیم، لذا بسیاری از کشورهای اسلامی مستعمره کشورهای غربی بودند .
اتحاد اسلام و مسلمانها دیگری اصولی بود که سید به آن اعتقاد داشت
سید انسان عاقلی بود و پیشنهاد اتحاد جماهیر اسلامی نداد، بلکه سید معتقد بود، مسلمین باید با هم متحد بشوند و من از آن به وحدت در عین کثرت تعبیر میکنم، سید میگفت؛ کشورهای اسلامی باید مناطق مرزی و جغرافیای مرزی خودشان را بدانند؛ ایران، ایران است و عراق، عراق است و هند، هند است و ...سید میگوید؛ باید موقعیت جغرافیایی کشورهای اسلامی حفظ شود، اما کشورهای اسلامی علی رغم تعدد و تکثری که دارند باید وحدت داشته باشند، پیشنهاد ایشان هم تشکیل دستگاه خلافت بود، یعنی یک خلیفهای مرکز ثقل باشد و کشورهای اسلامی هم استقلال خودشان را داشته باشند.
بازگشت به اسلام، نخستین اصل دیگری بود که سید به آن معتقد بود
بعضیها فکر میکنند بازگشت به اسلام نخستین، یعنی همان منطق «حسبنا کتاب الله» در حالیکه اینطور نیست سید این مطلب را بر نمیتابد، بلکه معتقد است، منظور از «اسلام نخستین» یعنی عصر «مدینة النبی» و دو سه قرن بعد از آن که اسلام فعال است و پیشرفتهای زیادی داشت، سید میگفت؛ ما باید برگردیم به آن موقع؛ چه عواملی باعث شد که اسلام در آن موقع توانست، گستره فکری و علمی و فرهنگی و جغرافیایی خودش را توسعه بدهد، اما امروز نه؟! لذا امروز باید ما به اسلام نخستین برگردیم و تفکر این سید با تفکر سلفیها تفاوت زیادی دارد.
سید جمالالدین نسبت به افراد دیگر از چه امتیازاتی برخوردار بود که توانست جریان فکری اسلامی را در آن عصر پایه گذاری کند؟
امتیازات بسیاری داشت؛ شهید مطهری در کتاب آشنایی با نهضتهای اسلامی، مطالب خوبی آوردهاند، اول این که سید، آشنا به مقتضیات زمان و مکان بود، ثانیاً روحانیت شیعه و سنی را خوب میشناخت و لذا هشت الی نه سال در مصر بود، ولی هیچ وقت جزو مدرسین رسمی الازهر نشد و در آنجا تدریس نکرد و با علمای الازهر وارد مکاتبات و مراودات نشد، بلکه بیشتر با طلبههای جوان نشست و برخاست داشت و فقط جمعه ها برای قدم زدن به الازهر میرفت، اما به ایران و مراجع آن وقت همچون حضرت آیت الله سید حسن شیرازی نامه مینویسد، لذا بیان شهید مطهری بیان زیبایی است که می گفت: سیدجمالالدین از نهاد روحانیت شیعه و سنی خبر داشت می دانست که روحانیت اهل سنت وابسته به دستگاه سیاست است، اما نهاد مرجعیت شیعه استقلال دارد، از این رو در ایران با علما مراوده و مکاتبه میکرد ولی در مصر و غیر آن با مردم نشست و برخاست داشت، ویژگی سوم سید اعتدال است: مثل بعضیها نیست که آنقدر تجدد گرا باشد تا از مبانی غافل باشد و مثل بعضیها هم نیست که آنقدر در قید و بند برخی از آداب و سنن باشد و تجدد زده بشود؛ سید اعتدال در تجدد دارد و معتدل است و نه علم زدگی دارد و نه علم گریزی، شاخصه جهانی سید، تشخیص صحیح دردهای جامعه است، او: دردهای جامعه اسلامی را خوب تشخیص داد و برای هر دردی هم راهکار ارائه داد و این هنر سید بود.
با وجود تمام این مشکلات آیا سید جمال الدین کتبی را هم به رشته تحریر درآورد؟
آثار متعددی دارد و امروز آثار او «در نه جلد» در مصر چاپ شده است، مهمترین اثر «عروة الوثقی» است که یک مجله هفتگی بوده است و 18 شماره هم بیشتر چاپ نشد و انگلستان جلوی نشر آن را گرفت، استعمار پیر دید اگر انتشار این مجله که آتش به جان خیلیها زد و انقلابی را ایجاد کرد، ادامه یابد، انگلیس باید مصر و سایر ممالک اسلامی را رها کند، لذا انگلیس به کمک فرانسه جلوی نشر آن را گرفتند؛ کتاب دوم سید، رساله نیچریه یا « الرد علی الدهریین» است؛ در هند فکری به وجود آمده بود که این فکر متأثر از روش فکری انگلیس است، سید احمد خان هندی، دانشگاهی تأسیس کرده بود او مسلمان بود، ولی رویکردی افراطی داشت و خیلی علم زده بود و آرا خاص و مشکلی هم دارد، هم در تفسیرش از وحی و هم در تفسیرش از دعا و معجزه و... بهره می برد، سید وقتی تفکر سید احمد خان را در هند دید، کتابی به فارسی در نقد او نوشت و شاگردش عبده با کمک دیگر آن را به عربی برگرداند، این رساله عربی امروز در کشور ما تبدیل به فارسی شده است، لذا رساله «نیچریه» هم فارسی و هم عربی دارد و این نشان دهنده این است که سید متکلم بود و با فلسفه و کلام آشنا بود، البته نامهها و کتابهای دیگری هم دارد، تفسیری بر سوره حمد نگاشته و رسالهای عرفانی به نام «الواردات» دارد، «عروة الوثقی» هم اگر چه مجله بود، اما مجلهای علمی بوده، مقالاتی مانند قضا و قدر در آن نوشته شده است؛ همان دغدغهای که شهید مطهری در نوشتن کتاب انسان و سرنوشت داشت، سید نیز در مقاله قضا و قدر در عروة دارد.
یکی از متفکران در فرانسه، بحثی را مطرح کرد که اسلام با «علم» میانه خوبی ندارد؛ سید خروشید و جوابی داد، جواب او آنقدر عالی بود که فردی که مقاله داده بود به دیدن سید آمد، لذا نمیشود نقش علمی سید را نادیده گرفت، مقالات سید مقالاتی است که انصافاً غوغا میکند؛ در زمان سید بابیت در ایران مطرح میشود و سید بابیت را نقد میکند و رسالهای در نقد آن می نویسد، لذا هر جا احساس کند باید وارد شود و حرف بزند وارد میشود.
به چه میزان اندیشه سید برگرفته از تعالیم قرآن بود؟
سید میگوید: اسلام یک روح فلسفی دارد و روح فلسفی آن برگرفته از تعالیم قرآن است؛ و این سؤال را مطرح می کند چرا مسلمانان آنقدر در دوران نخستین پیشرفت داشتند، اما امروز ندارند؟ پاسخ میدهد چون روح فلسفی الهام یافته از قرآن از آنها گرفته شده؛ البته سید فلسفه مشایی تدریس کرده و بنابر نقل اسفار ملاصدرا هم میگفته است؛ چون کتابخانه او در زمان تبعید از مصر از بین رفت و یک بخش دیگریی از کتابها در گمرک از بین رفت و یک مقدار آن را هم موریانه خورد، یک بخشی از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است، میگویند: خط و حواشی سید بر متون فلسفی که سید تدریس میکرده موجود است و بهر حال سید میگوید، امروزه، روح فلسفی بر گرفته از قرآن در بین مسلمین کم رنگ شده است.
یکی از تفکرات سید، توجه او به قرآن است و غربیها هم متعرض آن شدهاند و از قولش گفتهاند، توجه سید به قرآن بسیار است و خود سید هم میگوید تا زمانی که این قرآن در بین مسلمین است آنها دچار انحطاط جدی نمیشوند؛ سید تعبیرات زیبایی دارد، در همان عروة الوثقی و در جاهای دیگر درباره اهمیت قرآن و جایگاه قرآن؛ صحبت کرده است. شاگرد سید، یعنی آقای عبده و بعداً در دوره خودمان علامه طباطبایی به بیان زیباتر و جامعتری سعی دارند ضمن بیان اسلام و مسائل مربوط به اسلام، برتری و امتیاز آن را بر ادیان دیگر به ویژه مسیحیت نشان دهند و این مطلب را پرورانده بود.
نکته دیگری که بر آن اصرار دارد و در عروة هم بحث خوبی مطرح میکند، اتهامی بود که به اسلام میزدند با عنوان این که اسلام دین شمشیر است، اسلام اگر در آن ایام پیشرفت کرد به خاطر زور و شمشیر بود، ولی سید تحلیل بسیار زیبایی ارائه داد، مبنی بر این که پیشرفت اسلام با زور و شمشیر نبود، بلکه با دعوت و ارشاد و تعلیم و تعلم بود.
باز تحلیل زیبایی از قرآن دارد در ذیل آیه « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ» - أنفال : 60 – بیان میکنند؛این آیه میگوید: «باید ببینیم غربیها در مقابل ما چه دارند، ما باید غالب بر آنها باشیم و بیشتر و بالاتر از آن را داشته باشیم»؛ من وقتی این کلمات سید را میخواندم به یاد حرفهای امروز جامعهمان افتادم که مقام معظم رهبری هم روی بحث هستهای عنایت دارند، امروز انرژی هستهای، وسیله ای است که مسلمانان باید در این زمینه بالاتر از دیگران باشند، سید در رفع این سوال که آیا این برتری نظامی و دفاعی، جنگ طلبی نیست؟! میگوید: نه این جنگ طلبی نیست ! بلکه این آیه، جلوی جنگ را میگیرد، چون اگر دشمن بداند که ما هم، هم پای او هستیم و یا حتی قویتر از او هستیم، دیگر فکر حمله و جنگ را نخواهد داشت، بعد استناد به حرف یکی از رهبران آلمان میکند و می گوید: وقتی ما مسلمانان نیرو داشته باشیم، کفار جنگی علیه ما تحمیل نمیکنند، لذا میگوید؛ این آیه قرآن برای این است که مسلمانان باید آنقدر قوی باشند که دیگران فکر حمله به مسلمانان را نداشته باشند، سید تحلیلهای زیبایی از مفاهیم اسلامی و قرآنی ارائه داده است.
نگاه سید به تشکیل حکومت دینی چه بود؟
سید نکته زیبایی در باب حکومت دارد، وی صریحاً معتقد است دیانت اسلام از حکومت جدا نیست و صریحاً میگوید:حکومت، امری ضروری است و رفاه و آسایش و انتظام معیشت مردم امری است که صورت نمیگیرد، مگر با حکومت( رساله نیچریه ج 9 ص 29 ).
سید حکومت دینی را قبول دارد و معتقد است عدهای یا گروهی انتخاب بشوند و آنان رئیس را انتخاب کنند؛ رئیس هم باید در حضور علما مراسم تنفیذ اجرا کند؛ وی ادامه می دهد علما سه وظیفه بر عهدشان است نخست: تنفیذ؛ و باید رئیس دولت باید در پیشگاه علما سوگند یاد کند دوم: نظارت؛ یعنی رئیس دولت نباید کاری بدون اجازه علمای پرهیزگار انجام بدهد و سوم: خلع؛ یعنی هرگاه رئیس دولت از وظایف خود دور گردد و به استبداد و سلطه فردی بپردازد، وظیفه حاکم دینی است که او را خلع نماید و اطاعت او را از منظر دین حرام اعلام نماید و مردم نیز بدان حکم پایبند خواهند بود.
لذا به مرحوم شیرازی نامه می نویسد و میگوید: «چاره کار برای ایران و رهایی از حکومت قاجار خلع است و خلع است و خلع» و معتقد است، علما باید ناصر الدین شاه قاجار را خلع کنند، سید معتقد است، اسلام حکومت میخواهد و حکومت هم باید دینی باشد و علما باید در آن نقش داشته باشند.
برخیها در حق سید کم لطفی کردهاند و گفتهاند در بحث حکومت هیچ جایگاهی برای مردم قائل نیست فردی به نام باقر مؤمنی که از نویسندگان قدیمی است کتابی دارد به نام « دین و دولت در عصر مشروطه » متأسفانه در آن کتاب در چند مورد در حق سید جفا کرده و میگوید : سید برای توده مردم در برابر فرمانروایان مستبد هیچ حقی قائل نبود، ولی پاسخ ما این است که وقتی میگوید: حکومت باید دینی باشد؛ باید انتخاباتی باشد و گروهی رئیس دولت را انتخاب کنند و رئیس دولت باید تنفیذ بشود و علما نظارت بکنند و اگر نتوانست باید خلع شود جایگاه مردم معلوم میشود.
بهر حال، شرایط بسیار بدی به ویژه بعد از درگذشت سید، علیه او شکل گرفت، تخریبی که درباره سید انجام شد به گونهای بود که در ایران و مصر گسترش یافت، لذا «عبده» که مرید سید بود و می گفت هویت من متعلق به سید است؛ من دو پدر دارم یک پدر دارم که با برادرانم شریک هستم و یک پدر دارم که با ابراهیم و موسی و عیسی شریکم، یعنی فکرم متعلق به سید جمال است، ولی چطور شد که وقتی «سید» از دنیا رفت، عبده کوچکترین تسلیتی هم نگفت، اهل تحقیق نوشتهاند، کوچکترین انتساب به سید موجب اسقاط از خیلی از حقوق و مسائل دیگر بود، لذا حتی پسر امین الضرب که دانش آموخته سید است، به گونهای شد که بعدها علیه سید مطالب زیادی نوشت و در این خصوص نیز دائرةالمعارف اسلامی وقتی به معرفی سید می رسد، کوتاهی میکند و جایگاه علمی او را آن گونه که بود مطرح نمیکند و فقط به بیان نقل قولی از فرزند امین الضرب در خصوص سید بسنده میکند و به سخنان بزرگانی چون مرحوم جلوه توجهی نمیکند.
گفتگو: حمید کرمی